منتشر شده در روزنامه شهروند به تاریخ 1 تیرماه 1399
رئیس دانشکده فنی و مهندسی دانشگاه خوارزمی در گفت و گو با پرتال سازمان، علت خسارت بالا در زلزله های ایران را تحلیل کرد
زلزله خیلی زود اولویت خود را برای ما از دست می دهد
واحد پرتال - فریبا نباتی: برای آنها که ماندند زندگی پس از آن شب برای همیشه عوض شد. بامداد پنج شنبه درست و حسابی از راه نرسیده بود که خواب زمین آشفته شد؛ پدر، مادر، فرزند، دوست و همسایه شان به دنیای مردگان پا گذاشتند و خودشان ماندند در دنیایی که زیرورو شده بود. بسیاری از آنهایی که مانده بودند مهاجرت کردند، تعدادی برای همیشه گم شدند و برای برخی هم هرگز هیچ چیز سر جای خودش برنگشت. برای آنها که ماندند، عقربه های ساعت از 30 دقیقه بامداد آخرین روز بهار که بگذرد، داغ منجیل 30 ساله می شود.
ساعت ۳۰ دقیقه بامداد پنج شنبه سی و یکم خرداد سال 69، زلزله ای با بزرگی 7.3 ریشتر رودبار، منجیل و لوشان و طارم در شمال ایران را لرزاند؛ بیش از 37 هزار نفر را کشت، 60 هزار تن را زخمی و 500 هزار نفر را بیخانمان کرد. زمین لرزه تنها رودبار، منجیل، لوشان و طارم را نلرزاند. ارتعاشات حاصل از امواج لرزه ای علاوه بر شهرهای؛ رشت، آستانه اشرفیه، لاهیجان و صومعهسرا در گیلان، در استانهای زنجان، آذربایجانشرقی، تهران، مرکزی، مازندران، سمنان، همدان، قزوین و کردستان نیز احساس شد و در برخی نقاط آسیب های زیادی به بار آورد. از زلزله 200 میلیارد دلار خسارت باقی ماند و نامی در لیست 10 زلزله مرگبار جهان در صد سال اخیر.
تمام داستان زلزله اما تلخ و غم بار نبود. زمین لرزه با همه پیامدهای فاجعه باری که داشت نقطه عطفی در مطالعات زلزله شناسی و مهندسی زلزله در ایران شد. تاثیر زمین لرزه آنقدر بود که بعد از آن، ستاد مدیریت بحران در وزارت کشور شکل گرفت، سازمان نظام مهندسی تأسیس شد، آئیننامههای ساخت و ساز در کشور تدوین شد و مراکز پژوهشی مرتبط با زلزله توسعه یافت.
توسعه اقدامات مدیریت بحران پس از زلزله سال 69 ، گرچه گام مهمی بود اما کافی نبود. با گذشت سه دهه از زلزله منجیل، هنوز هم در بیشتر نقاط ایران لرزش زمین منجر به حادثه مهیب می شود، شمار تلفات و خسارات زلزله در ایران بیشتر از برآورد سایر مناطق لرزهخیز دنیاست و همچنان زلزله بزرگترین بحران پیش روی ماست.
30 سال بعد از آن شب و در سالروز حادثه رودبار و منجیل، سراغ دکتر علی معصومی رئیس دانشکده فنی و مهندسی دانشگاه خوارزمی و مدرس مهندسی سازه و زلزله این دانشگاه رفتیم تا با او درباره کاستی ها در حوزه ساخت و ساز و تاثیر آن در تلفات و خسارات زلزله در ایران گفت و گو کنیم. معصومی معتقد است عدم آمادگی برای مواجه با لرزش زمین، بزرگ ترین مشکل ما برای رویارویی با این رخداد طبیعی است.
برخی از کارشناسان معتقدند تجربه زلزله منجیل و رودبار باعث تحولی در ساختار مدیریت سوانح و تحولات اجرایی و علمی در حوزه شناخت مخاطرات شد. چقدر با این دیدگاه موافق هستید؟ آیا می توان از این زلزله به عنوان مقطع تاریخی برای تغییر نگاه به سوانح طبیعی در ایران یاد کرد؟
این زلزله یکی از زلزله های بزرگ در یک منطقه شهری نسبتا مدرن بود که قبل از آن کمتر تجربه کرده بودیم. زلزله ای بالای 7 ریشتر که چندین شهر را تحت تاثیر قرار داد. از این جهت زلزله هایی با این شرایط ساختار مدیریتی را به شدت حساس می کند اما متاسفانه به علت گرفتاری های مختلف که این سیستم با آن مواجه است مدت زمان زیادی طول نمی کشد که فراموش می شود. با این حال می توان گفت یکی از مهم ترین مقاطع و زلزله هایی بود که در یک مرکز مهم جمعیتی و شهری اتفاق افتاد. آن زمان ویرایش اول استاندارد ساخت و ساز مقاوم در برابر زلزله یا همان آئین نامه 2800 ایران برای بارگذاری لرزهای مورد استفاده بود و بنا بود هر 5 سال یکبار مورد بازنگری قرار بگیرد که این زلزله رخ داد و باعث شد در بازنگری دوم تجربیات زلزله لحاظ شود. در زمینه نگاه به مدیریت بحران اتفاقاتی افتاد اما اینکه بگوییم کل مسیر را متحول کرده باشد و تحولی در مهندسی باشد معتقد نیستم که چنین اتفاقی افتاده باشد.
علت فاجعه بار بودن این زلزله چه بود؟
تعداد تلفات ما به نسبت جمعیتی که تحت تاثیر زلزله قرار میگیرند بیشتر از آمار اغلب مناطق لرزهخیز دنیاست. زلزله یک پدیده طبیعی است و هر لحظه ممکن است اتفاق بیفتد اما ما برای مواجهه با آن آمادگی کافی نداریم. ساختمانها مقاوم نیستند، زیرساخت و جامعه تاب آور نداریم. اگر شهر بزرگتر باشد و زیرساختهای پیچیده تری داشته باشد، قطعاً تلفات هم بالاتر است.

با توجه به اینکه سال هاست تهران در معرض زلزله ای با قدرت بالا قرار دارد از زلزله منجیل و رودبار برای پایتخت چه درسی می توان گرفت؟
وقتی زلزلهای اتفاق میافتد تا مدتها همه توجهها معطوف آن می شود اما از جایی به بعد، به دلیل وجود مشکلات اجتماعی، اقتصادی و ...، زلزله اولویت خود را از دست میدهد؛ به همین دلیل تا به حال در این زمینه به نتیجه خوبی نرسیدهایم. زلزله بعدی شاید ۳۰ ثانیه بعد و شاید هم ۳۰۰ سال بعد رخ دهد. در مورد زلزله هیچ چیز با قطعیت مشخص نیست اما باید بدانیم اگر زلزله در تهران اتفاق بیفتد فاجعه تاریخی رخ می دهد. با کوچکترین حادثه در تهران دسترسی به اغلب محلهها قطع میشود، با همین یک جمله میتوان فهمید که در زمان زلزله چه اتفاقی میافتد. اگر سیستم امداد و نجات ما در زمان زلزله سرپا و فعال باشد هم نمیتواند دسترسی به بسیاری از اماکن و محلهها داشته باشد. برای درک بهتر موضوع، حالت بسیار خوشبینانهای را تصور کنید که در زلزله، هیچ ساختمانی آسیب نبیند، هیچ تلفات جانی هم رخ ندهد، تنها دو روز آب یا برق در شهری به ابعاد تهران قطع باشد، چه رخ میدهد؟!
اشاره کردید به آئین نامه ساخت و ساز مقاوم در برابر زلزله (2800)، که گفته می شود اجرای آن بعد از زلزله سال 69 در شمال ایران، اجباری شد. با وجود این دستورالعمل باز جای نظارت بر اجرای صحیح آن خالی است و همچنان با ساخت و سازهای غیراستاندارد مواجه هستیم. به نظر شما علت چیست؟
در فرایند ساخت و ساز چندین عامل دخیل هستند؛ یکی از عوامل آئین نامه های فنی هستند. البته در زمان زلزله منجیل هم مشکل چندانی در زمینه آئین نامه ها نداشتیم. عامل بعدی مصالح هستند که در ساخت و ساز استفاده می شوند که باید استانداردهایی داشته باشند. این استانداردها هربار سختگیرانه تر می شود. البته در این مورد هم کنترل جدی وجود ندارد و همه مصالح موجود در بازار استاندارد نیستند. مسئله بعدی نیروی کار است که باید الزامات آئین نامه ها را با مصالح اجرا کند. این نیروی کار متاسفانه چند سالی است که با معضلی مواجه شده است. میان کارگر و مهندس باید حلقه واسطی باشد به عنوان تکنسین یا کاردان فنی ساختمان. در سیستم آموزشی ما چندسالی است این تخصص حذف شده. به ازای یک مهندس باید چندین تکنسین می داشتیم که متاسفانه در حال حاضر وجود ندارد. نیروی کار هم آموزش دیده نیست و اگر مهارتی هم داشته باشد، به صورت تجربی و بعضا براساس باورهای نادرست مرسوم، کسب کرده است.
مدتی است که این سختگیری وجود دارد که باید در ساختمان هایی با متراژهای بالا مجریان ذیصلاح وجود داشته باشند. در حال حاضر این مجری ذیصلاح اغلب صوری است. این اجرا وقتی دست غیرمتخصص می افتد حتی بیشتر هم هزینه می شود، مصالح مصرف می شود اما محصولی که در نهایت به دست می آید عملکرد مورد انتظار را از خود بروز نمی دهد.

یعنی شما معتقدید نقاط ضعفی که در حوزه ساخت و ساز وجود دارد تنها ناشی از عدم اجرای صحیح ضوابط است؟
خیر، موارد دیگری نیز هست. مثلاً دستمزدهای طراحی و نظارت نسبت به نرم جهانی پایین است. با این وجود ناظر باید تعهد دهد تا کل عمر ساختمان، هر اتفاقی برای این ساختمان می افتد مسئولیت با اوست؛ حتی در صورت فوت ناظر خانواده او مسئول خواهد بود. به همین دلیل متخصصان باتجربه، کمتر کار نظارت را میپذیرند و اکثراً کسانی که تازه از دانشگاه مدرک گرفتهاند و تجربه چندانی ندارند این مسئولیت را میپذیرند و این فرایند چندان مطلوب نیست. در طراحی هم همین مشکل وجود دارد. طراح خوب و کاربلد با این رقم ها و تعرفههای موجودکار نمیپذیرد.
پس فکر می کنید برای مواجه با بحران در زمان زلزله یکی از مهمترین کارها بازنگری در قوانین ساخت و ساز است.
در آئین نامه های فنی و مهندسی نسبتاً به روز هستیم و مشکل جدی نداریم و از استانداردهای روز دنیا خیلی عقب نیستیم. در آیین نامه های مدیریتی و اجرایی قطعا ضعف وجود دارد که این اتفاقات میافتد. در اعطای مجوزهای ساخت و ساز، استفاده از نیروی متخصص، تعرفه دستمزدها و سخت گیری های نظارت و اجرا، اشکالاتی وجود دارد.
چالش های پایتخت و کلان شهرها در این حوزه بیشتر کجاست؟
وقتی تمام زیرساخت های سیاسی، اقتصادی و حاکمیتی همه یک جا جمع شود مانند تهران یا شهرهای بزرگ، مشکلات زیادی ایجاد میکند. در کشورهای دیگر یک پایتخت اقتصادی وجود دارد یک پایتخت سیاسی تا فرماندهی کشور در آن باشد و در بحرانها بتواند به راحتی فعالیت کند. وقتی همه اینها در یک محل جمع شده است می تواند نگران کننده باشد. سیستم های هشدار سریع کافی وجود ندارد اگر وجود داشته باشد هم به دلیل اینکه امکان پیش بینی زمان، مکان و بزرگی زلزله با دقت کافی و در زمان کافی قبل از وقوع، در حال حاضر وجود ندارد نمیتواند مشکل چندانی را حل کند. زمانی که هشدار میدهد کوتاه است و نمیتوان جلوی تمام خسارت و تلفات را گرفت. اگر حتی ۳۰ درصد ساختمان ها در شهری مانند تهران تخریب شود تمام منابع کشور هم جمع شود به لحاظ اجرایی امکان جبران وجود ندارد. پس باید برای پیشگیری از خسارات و تلفات در زمان حادثه، کیفیت ساخت و ساز و کیفیت آموزش بالا برود. متاسفانه در سالهای اخیر اکثر دانشگاههای غیردولتی تعداد انبوهی دانشجو جذب کردند درحالی که امکانات و اساتید کافی وجود نداشته، در چنین شرایطی کیفیت فدای کمیت شده و در نهایت هم این جمعیت وارد بازار کار میشوند و نتیجه مشخص است.
یک بحثی که به نظرم خیلی مغفول مانده و باید به آن توجه شود بیمه زلزله است. با اجرای این بیمه، خود به خود کیفیت ساخت و ساز بهتر میشود و اگر اتفاقی هم بیفتد شرکت های بیمه وارد میشوند که به نفع مردم و به نفع کشور است.
در بیمه زلزله، شرکتهای بیمه برای برآورد هزینه بیمه، تمام جزئیات و مشخصات فنی ساختمان را ارزیابی میکنند و اطلاعاتی از جمله اینکه ساختمان را چه کسی طراحی کرده است، چه کسی ساخته، در زمان ساخت چه اتفاقاتی برای آن افتاده، اگر زلزلهای رخ داده ساختمان چقدر خسارت دیده و ... ثبت میشود. مصرف کننده ساختمان نیز در زمان خرید گرانترین کالای زندگی خود، با توجه به اطلاعات فنی ساختمان و نه فقط بر مبنای ظواهر و تزیینات، برای آن هزینه میکند. این عامل باعث میشود که رغبت به خرید ساختمانهای با مشخصات فنی پایینتر، کمتر شود و به تدریج کیفیت ساخت بالا رود. در حال حاضر این اتفاق نیفتاده و بیمه زلزله می تواند این نقیصه را جبران کند.
