مشکلات شهرسازی ایران در گفت و گو با دکتر اسماعیل شیعه:
مدیریت شهری اسیر مشکلات جاری؛ غافل از حوادث آینده
واحد پرتال - فریبا نباتی: قرار بود موضوع صحبت مان بافت های فرسوده شهر تهران و یافتن علاجی برای این معضل باشد اما شهرسازی و مشکلات آن بیشتر گفت و گو را به خود اختصاص داد. دکتر اسماعیل شیعه استاد شهرسازی و رئیس اسبق دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه علم و صنعت ایران، برای مان از مشکلات شهرهای امروزی ایران و تنگناهای موجود آن گفت. به باور او عدم اجرای ضوابط شهرسازی و نبود متخصصان این رشته در جایگاه خود، مهم ترین معضل امروز شهرسازی در ایران است.
گفت و گو با این شهرساز برجسته ایرانی را می توانید در ادامه بخوانید.
ایران کشور حادثه خیزی است، این حوادث می تواند درس های زیادی برای ما داشته باشد اما به نظر می رسد درس آموزی ما از حوادث، چندان جدی گرفته نمی شود و ما هر بار و پس از هر حادثه دوباره دچار همان اشتباهات حوادث قبلی می شویم. علت اینکه درس آموخته های ما پس از هر حادثه، شفاهی باقی مانده و به آئین نامه و دستورالعمل و قانون تبدیل نمی شود، چیست؟
ما آئین نامه و مقررات و قانون در زمینه های مختلف داریم، اما اجرای اینها با مشکل روبه رو است. به چند دلیل، از جمله ضعف در مدیریت های شهری. این ضعف هم به دلیل تراکم مختلف کارها، نیازمندی اقتصادی و لزوم پاسخگویی به نیازهای آنی موجود در شهر است که امکان سازماندهی درست در عرصه مدیریت شهری برای وضع موجود و برای اتفاقات غیرمترقبه طبیعی را از بین می برد.
در زمینه های مرتبط با اتفاقات غیرمترقبه برای تهران، باید بگویم بیش از 12 مورد اتفاق طبیعی داریم که ممکن است حادثه خیز باشد و باید در برنامه ریزی های شهری مورد توجه قرار بگیرد. سیل، زلزله، طوفان، بیماری های واگیردار، خشکسالی، ریزگردها، سرما و یخبندان و گرمای بیش از حد، جزایر حرارتی، رانش زمین و عواملی مانند این ها از جمله این اتفاقات است. همه ما عادت داریم در زندگی روزانه دچار فراموشی و وقفه شویم. تصور می کنیم اگر مسئله ای اتفاق افتاد و تمام شد، دیگر اتفاق نمی افتد. این باعث می شود به صورت جدی آینده نگری را مورد توجه قرار ندهیم. در مسائل کلان تر هم همین وضعیت وجود دارد. در حالی که باید در هر برنامه شهری آینده های مختلف را ببینیم و برای مقابله با آن پیش بینی کنیم. برنامه های شهری چند وجه دارد؛ یکی مطالعه وضع موجود و توجه به وضع موجود و حل مشکلات وضع موجود است و دیگری جهتی آینده نگر دارد. حتی قبل از وضع موجود باید به دلایل اینکه چرا ما در وضع موجود این مشکلات را پیدا کرده ایم، بیاندیشیم. برای این منظور ما نیاز داریم که مدیریت های شهری مان کارها را برای آینده با انسجام بیشتری به انجام رساند.
یکی دیگر از مشکلاتی که ما داریم این است که هربار مدیریت های شهری مان تغییر می کنند تغییراتی در برنامه ها نیز پیش می آید در حالی که ما باید برای شهرهایمان در وضع موجود و آینده برنامه داشته باشیم و مدیریت شهری نیز تابع آن برنامه های مصوب باشد. یعنی یک مدیر برنامه ای نگذارد و هدف گذاری نکند که 4 سال دیگر، مدیر بعدی آن ها را تغییر دهد. بلکه برنامه مثلا برای 20 سال آینده طراحی شده باشد، هر کسی که در جایگاه مدیریت قرار گرفت در جهت نیل به هدف هایی که ترسیم شده برنامه هایی را اجرا کند. تدوین برنامه ها و هدف گذاری ها باید به صورت تخصصی صورت گیرد و کارشناسی شده باشد و مدیریت شهری نیز آن را اجرا کند. وقتی اغلب این روند وجود ندارد مشکلی که گفتید پیش می آید.
این محدودیت قانون است که به مدیران شهری امکان تغییر در برنامه ها را می دهد یا این تغییرات به دلخواه و یا ناگزیر صورت می گیرد؟
بسیاری از این تغییرات به دلیل مواردی که در برنامه وجود دارد، اتفاق می افتد. مثل طرح جامع و طرح تفضیلی. اما مواردی هم هست مانند کمیسیون ماده 5 برخی از شهرداری ها که تغییراتی در این طرح ها به وجود می آورند، یا افزایش تراکم و تراکم فروشی را به انجام می رسانند. تغییراتی که مثلا یک شهرداری تصمیم بگیرد راه جدیدی احداث شود. در صورتی که این موضوع باید در برنامه ها پیش بینی شده و مصوب شده باشد، باید شهرداری سیاستگذاری کند و آن هدف هایی را که کارشناسی و مطالعه شده است به انجام رسانیده و جلو ببرد.

می دانیم هر بافت قدیمی، فرسوده محسوب نمی شود اما نیازمند بهسازی و مقاوم سازی است. بافت های فرسوده هم همینطور. برای بافت های قدیمی و فرسوده تهران اقداماتی در نظر گرفته شده است، از جمله کمک دولت برای پرداخت وام. به نظر شما این روش ها کافی است و اگر هست چرا تاکنون جواب نداده و معضل بافت فرسوده همچنان به قوت خود باقی مانده است؟
ما بافت های قدیمی را با بافت های فرسوده و حتی سکونت گاه های غیررسمی فرق می گذاریم. هر بافتی را که قدمت داشته باشد فرسوده نمی گوییم، اگر در بافتی گروه کم درآمد ساکن باشد باز هم بافت را فرسوده نمی نامیم. اگرچه تعریف زیادی از سوی وزارت راه و شهرسازی و شورای عالی شهرسازی و معماری ایران درباره اینکه بافت فرسوده چیست، وجود دارد اما من می توانم موارد دیگری را که دانش شهرسازی می گوید به آن اضافه کنم. ما به بافتی می گوییم فرسوده که از نظر عملکردی فرسوده شده باشد. یعنی نیازهای جدید محله ای، مانند؛ تاسیسات ورزشی، مدرسه و فضاهای باز و سبز و مانند آنها به اندازه کافی در آن ها وجود نداشته باشد و یا نیازهای جدید در بافت مورد نظر شکل نگرفته باشد.
باید با سرمایه گذاری حساب شده و با برنامه ریزی های منسجم این بافت ها را احیا کرد و مورد استفاده قرار داد. در عین حال توجه کنیم که به اساس این بافت ها آسیبی نرسد. در پاسخ به سوال شما باید بگویم که یکی از دلایلی که باعث می شود ما نتوانیم بافت های فرسوده را احیا و از فرسودگی خارج کنیم شرایط اقتصادی و اعتبارات مورد نیاز آنها است.
مشکل دیگر ناشی از تصمیماتی است که ما می گیریم و باعث می شود ما نتوانیم تصمیمات قاطع را به انجام رسانیم. ببینید بانک جهانی بیش از ده سال پیش از منابع این بانک مبلغی را در نظر گرفت تا صرف احیای بافت های فرسوده و سکونتگاه های غیررسمی شود. من مدتی در جلسات یکی از شهرداری ها به عنوان مدعو شرکت می کردم، در اینکه کدام مکان در اولویت اختصاص این منابع مالی است زمان زیادی صرف شد تا بالاخره تصمیم بگیرند از این منابع در کجا استفاده کنند. البته بعد از مدتی دیگر در جلسات حضور نداشتم و اطلاع زیادی از نتایج این برنامه ها و تصمیم گیری برای آنها ندارم.
تداخل برنامه ای هم از دیگر مشکلاتی است که باعث می شود کار به درستی پیش نرود.
برای ساخت و سازهای جدید، با وجود آئین نامه های متعدد همچون آئین نامه استاندارد 2800، کماکان ساختمان های جدید مقاوم نیستند و با پدیده ای به نام بافت فرسوده نو مواجه ایم. فکر می کنید چرا همچنان این داستان در شهرسازی ما ادامه دارد؟
معمولا در برنامه های شهری مطابق با مقررات ایران، باید مطالعات جامع و طرح جامع کلیات اهداف و برنامه ها و سپس طرح تفضیلی بارگذاری برای شهرها را تهیه کنیم. به صورت دقیق قطعه بندی زمین و تراکم ساختمان و جمعیت و عرض راه و حتی مسیر راه ها و امثال اینها را در نظر بگیریم. اگر این ضوابط رعایت شود، مطالعه درست انجام شود و کارها توسط متخصصان صورت گیرد، مشکلی در این زمینه ها نخواهیم داشت. البته ساختمان سازی در بافت های مختلف چه بافت فرسوده و چه محله های جدید چندین تخصص را طلب می کند از جمله معماری، عمران، تاسیسات مختلف ساختمان و باقی تخصص های مرتبط. ما باید برای تاسیسات زیرساختی و زیربنایی به برنامه ریزی بپردازیم و امکانات محیط را نیز مورد بررسی قرار دهیم. این موارد برنامه ها را با موفقیت همراه می کند.
در واقع شما معتقدید در شکل گیری بافت ها و احیای بافت فرسوده توجه به شرایط محیط ضرورت دارد.
ببینید زیرساخت های مدیریتی به اضافه زیرساخت های اجرایی و تعهداتی که هرکدام از متخصصان ما دارند، در این زمینه موثر است.
توجه به سیل، طوفان، زلزله و سایر مخاطرات، همه باید در مدیریت اجرایی ساختمان ها و پایان کار آنها لحاظ شود. همین که نمای ساختمان سنگ است که کار تمام نشده. ساختمان باید نسبت به شرایط محیط و آب و هوایی ساخته شود. باید در کار هم جنبه تخصصی، هم مدیریتی و هم جنبه های اقتصادی در نظر گرفته شود.

جایی صحبت کرده اید که شهرسازی ما برای دوران شیوع بیماری های واگیردار هیچ برنامه ای نداشته است. می شود درباره این موضوع بیشتر توضیح دهید. مثلا الان که در دوران همه گیری ویروس کرونا به سر می بریم شهرسازی و ساختمان سازی ما باید چه شکلی داشته باشد که مناسب رویارویی با این شرایط باشد؟
تجربه نشان می دهد ما همیشه در برنامه های مان باید به گذشته خود به عنوان یک عامل هویت بخش متکی باشیم. باید ببینیم در زمان قدیم مردم در برابر بیماری های واگیردار چه می کردند. مثلا ساختمان هایی داشتیم که قطعه بندی بزرگ داشت، حیاط و حوض و آب نما و درخت داشت. اگر الان اینگونه بود و می گفتند افراد در خانه خود را قرنطینه کنند در چنین خانه ای خسته نمی شدند. قطعه بندی بزرگ خانه ها به صورت خودکار فاصله اجتماعی را در خودش داشته است ولی در شرایط شهرهای بزرگ و متراکم، قطعات زمین محدود شده است. عوامل تمرکزگرایی که در سطح شهرهای بزرگ کل کشور داشته ایم، تراکم جمعیتی بالایی را آورده که نیازهای مسکن، کار، رفت و آمد، مدرسه، درمان، رفاه و مانند آنها را به وجود آورده است. این عوامل روی قیمت زمین، ساخت و ساز و ارتباط بین درآمد و قیمت زمین اثر گذاشته است. به همین دلایل ما به سوی کوچک سازی و ساختن ساختمان های چندین طبقه روی آورده ایم. به وجود فضاهای باز در مجموعه ها توجه نکرده ایم. امکان تبادل هوا و نورگیری که مانع انتشار بیماری ها می شود اغلب به فراموشی سپرده شده است. به عرض خیابان ها، عرض راه ها و پیاده روها، پاگردها، راه روها، لابی ها و آسانسورها به طور عمده توجهی نشده است. در هر کجا که فضای باز وجود داشته در آن ساخت و ساز کرده ایم. در حالی که فضای باز و فضای سبز مکمل فضای بسته محسوب می شود.
فکر می کنید مهم ترین معضلی که در شهرسازی الان با آن روبه رو هستیم، چیست؟
عدم اجرای ضوابط شهرسازی و نبود متخصص شهرسازی در جایگاه خود. غیرمتخصصان کار شهرسازی می کنند در حالی که شهرها باید توسط تربیت یافتگان شهرسازی پا بگیرند.
شهر باید برای کودکان برنامه ریزی شود. فرهنگ، عطوفت، مهربانی، سلامت و ایمنی در آن حکمروا باشد. اگر شهرهایمان را برای کودکان آماده کنیم، برای تمام اقشار آماده کرده ایم. اگر شهر را برای معلولان برنامه ریزی کنیم برای تمام اقشار جمعیت برنامه ریزی کرده ایم. توجه به نکاتی از این دست است که در شهرسازی ما به آن توجه اساسی معطوف نشده است.